پروردگارا
پروردگارا... درآفتاب کمرنگ زندگی ام ودر پیاده رویی که نمی دانم به کدامین خیابان منتهی می شود درتلاطم شاخه های بی برگ زیرچتری که مرااز باران مهربانیت جدامی کند بدنبال نیمکتی می گردم که لبریز از رویاهای کودکانه وآرامش دلهای بی قرار باشد آن گونه که بتوانم تورا در ذره ذره وجودم احساس کنم... ...
نویسنده :
مصی
17:46